پيام دوستان
+
سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
کلبه تنهايي*مريم*
12:12 صبح
اسپايکا
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
اسپايکا
از همون اول ميخواستم پيشرفته بودن رو به هر کس که مياد تو وبم القا کنم :D
اسپايکا
{a h=Neginpoem}2اشعار{/a} سلامت باشين من ميام گهگاهي سر ميزنم شمام بيايد :)
کلبه تنهايي*مريم*
سن وبلاگم چنان رفته بالا حس ميکنم اينجا وطنم بوده ترک کردم
+
يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133
کلبه تنهايي*مريم*
12:10 صبح
10 فرد دیگر
87 فرد دیگر
كوروش-7
103/1/12
+
قاتــل ها هميشــه،
چاقـــو.. تفنگـــ..
قاتـل ها هميشــه اسلحــه نمــي کشنـد..
گاهـي قاتـل ها آنقــــــدر ديــــــــر سراغــت مي آيـند..
که مي ميــــــري...
...
كوروش-7
103/1/12
+
صبرت که تمام شد ، نرو....<br>معرفت تازه از آن لحظه آغاز ميشود ......<br>
كوروش-7
103/1/12
{a h=jadekhatereha}سحربانو{/a} سلام ، اگه ممکنه اسم نويسنده و عنوان اين کتاب رو بنوسيد ، خيلي دوست دارم بدونم.
2 فرد دیگر
46 فرد دیگر
كوروش-7
103/1/12
+
سلام ورحمت خداي بر دوستان جان / گفت : پندم بده . شنيد : عجب دارم ازکسي که جواهر از غارت دزدان حفظ مي کندولي ايمانش را ازغارت شيطان ايمن نميدارد.
* راوندي *
103/1/6
كيوان گيتي نژاد و
102/11/27
ستاره ها امشب با هم مهماني از نور دارند انوار تجلي بخش ولايت بر سر مالک اشتر چه حالي دارد هر که را در بزم ولايت نکوست امشب بر تخت ياري اشتر به پا خواسته است و ره ياري مالک را در قرآنهاي پاي نيزه تا يک شمشير فاصله تا معاويه را امروز سربازان حيدر به قصد ياري اش آمده اند اي خوارج بدانيد مالک اشتر تنها نيست و اين نسل اشتر بيشمار دارد لبيک يا حيدر
لشکرهاي ام از آن است که بميرم و آرزوي شهادت بماند به دلم مگر ميشود ناجي من سيد علي قصدشهادتم را ناديده انگارد مگر استاد سيد مجتبي مرا از جرعه اکسير شهادت نداد جرعه اي با عشق؟مگر الم بر دستش نبود مرا اولين سوار عازم ميدان با خوکان صهيونيست به جنگ مگر پيکرم را ولي خدا نگرفت به زانو براي جان دادن پيش از شهادتم خدايا جز شهادت نده مرا حال دگر
كيوان گيتي نژاد و
102/11/27
مادر ماه آنجاست که رخ مته يار از آنجا مي تپد و عيان ميشود راز دو عالم در چهره ماه ولي خدا امام مطلق سيد علي س روشن و منور به تابش ميرسد مادري که جني ماه است همان کوثر جنت است که شيره وجودي اهل بيت النبوه و امامت و اولي لامر منکم در روانشان جاري است خوشا به دل عاشق که رخ ماه و مازاد والايش سيد علي س چشم او را منور کرده است
+
خيليها فکر مي کنند زشت ترين بخش بدنشان بيني شان است !
بعضيها هم با دهانشان مشکل دارند فکر مي کنند دهانشان خيلي زشت است ! و ديگران زيادي هم شکم بزرگشان ، مشکلشان است و زشت شان کرده ! همه اينها شايد زشت و زيبا باشد اما من مي گويم زشت ترين بخش بدن آدم ها ، "ذهن شان" است !
* راوندي *
102/11/22
ذهن آدم ها مثل يک حفره عميق
پر مي شود از خيلي چيزهاي زشت از شک از بدبيني از برداشتهاي بد از نگاه پر غرور به ديگران از توقع زياد از خودبيني زياد ! ذهن آدم ها گاهي تبديل مي شود به عضو زشت بدن
آنقدر بدن را زشت مي کند که صدتا جراحي نميتواند ان را درست کند
کاش مي شد جاي بيني جاي شکم و پا آدم "ذهنش" را جراحي مي کرد
ذهن هم يک شکل و يک بعد ثابت را دربر نمي گيره ابعاد و طول موج هاي متغير و حفره هاي پي در پي يا هرازگاهي يت ممتد با طول فرکانس هاي کوتاه و بلند ساختارهاي ضعيف و طول موجهاي پارازيتي مثل ذهن يک کودک با يک فرد پير که اولي دنبال اميد از هر موجي فرکانس عشق به آينده و پيري که از هر واقعه پارازيتهاي منفعلانه و ختم زندگي با پخش فرکانس آخرين فرصت و پايان زندگيو..
آن چيزي که نياز به جراحي دارد نه دماغ نه ذهن چراکه اگر ذهن را به عنآن يک مکنده يا بخشي از يک سيستم تصفيه هوا که خوب بد زشت را از طريق چشم گوش و لامسه مثل ميوه درهم در مخ مثل يک کيسه جمع ميکند و در اينجا اگر فيلترهاي تصفيه به وقت مقرر تميز شوند آنچه بازده ذهن است يک بازده پاک و تصفيه شده است که هم فرد و هم جامعه خيرش را مي برد فيلترها مثل ولي خدا و شهدا